(جلسه 1) اصول قدرت درباره روابط

ساخت وبلاگ

درود به همه ي شما همراهان عزيزم.

امروز درس در مورد روابط .در اين جلسه مي خوايم اصول قدرت درباره ي روابط را جمع بندي كنيم.اينها اصول بسيار مفيد و مهمي هستند پس حسابي بهشون توجه كنيد.

 

قوانين قدرت درباره ي روابط:

 

1 _ قانون عشق اهميتي نمي ده كه كه آيا تو كسي را مي شناسي يا نه، آيا اون فرد دوست توئه يا دشمن تو، از نزديكانته يا غريبه است.با هر فردي كه در تماس باشي، تو يا عشق اهدا مي كني يا نه! و هر آنچه كه بدهي همان را هم دريافت مي كني.

بزرگترين روشنفكران تاريخ به ما گفته اند كه ديگران را دوست بداريم.به ما گفته نشده ديگران را دوست بداريم تا آدم خوبي باشيم! بلكه درواقع راز زندگي به ما داده شده است!

 وقتي ديگران را دوست بداري، زندگي معركه اي خواهي داشت و در واقع آن نوع زندگي را كه لايقش هستي، دريافت خواهي كرد.يعني از طريق مهرباني، تشويق، حمايت، تشكر و هر نوع احساس خوبي ، عشق را به ديگران اهدا كن و اينها به سراغ خودت مي آيد و عشق را در هر زمينه اي از زندگيت وارد مي كند از جمله سلامتي، پول، شادي، شغل و حرفه.

از طريق خرده گيري، عصبانيت، بي صبري، و هر نوع احساس بدي، منفي گرايي را به ديگران منتقل مي كني و خودت هم همين منفي گرايي را دريافت مي كني.

 

سنت پل _ يكي از حواريون در انجيل عهد جديد _ گفته است:

 

كل قانون در يك حكم خلاصه شده است :همسايه ات را به اندازه ي خودت دوست بدار!

 

 

2 _ اگر روابط فعلي تو عالي است، پس خودت الان بايد متوجه بشوي كه عشق و قدرداني را بيشتر از منفي گرايي عرضه مي كني.اگر روابط فعلي تو ، با چالش و مشكلات همراهه پس به اين معناست كه تو ندانسته يا دانسته داري منفي گرايي را بيشتر از عشق ساتع مي كني.

 

 

3_ عده اي از مردم خيال مي كنند كه رفتار طرف مقابلت است كه باعث مي شود ارتباط خوب باشد يا بد! اما نبايد اين طور باشيم! ما نمي تونيم به نيروي عشق بگوييم : من به شرطي عشق اهدا مي كنم كه ديگري هم همين كار را بكند." يادتون نره اين يك قانونه!

"تو نمي تواني چيزي را در زندگي دريافت كني مگر اينكه اول خودت آن را ارائه بدهي.يعني هر چه بدهي ، همان را دريافت مي كني.بنابراين هيچ ربطي به ديگران ندارد.فقط به خود تو مربوط است!همه چيز به اين بستگي دارد كه تو چه حال و هوايي داري و چه اهدا مي كني!"

 

4_ وقتي مي خواهي كسي را در ارتباطي تغيير بدهي از نظر قوانين جذب فقط يك راه داري! تو بايد با گشتن به   دنبال چيزهايي كه در يك فرد دوست داري، تقديرش كني و از بابت آن خدا را شكر كني! اين طوري مي تواني هر ارتباطي را تغيير بدهي!

وقتي تو براي جستجوي خصوصياتي مثبت در كسي تلاش بكني، معجزه رخ مي دهد! اعجاز خودش را به تو نشان خواهد داد!

 بنابراين با هر كسي در ارتباط مشكل  داريد شروع كنيد به ليست تهيه كردن از ويژگيها و خصوصيات و موارد مثبت او و شكر كردن خدا براي اين موارد.

در حالي كه ما معمولا" در چنين مواردي بلافاصله شروع مي كنيم به شمردن موارد منفي فرد مقابلمان و در واقع با اين كار ، باعث جذب موارد منفي بيشتري از آن فرد و ديگران مي شويم!

"برن " در اين باره درباره ي زني مثال مي زند كه شوهري بيمار، عصبي و بدخلق داشت .زن ديگر از دست او به ستوه آمده بود و هيچ عشقي بينشان وجود نداشت.او بعد از ياد  گرفتن اين تكنيك عكسي از زمان جواني شوهرش روي ميز گذاشت.عكسي مربوط به زماني كه او را دوست داشت.هر روز با نگاه كردن به اين عكس سعي كرد به ياد بياورد كه اين همان مرديست كه زماني عاشقش بود.اين كار به تدريج همه ي مسايل او را حل كرد .عشق او به قدري زياد شد كه همه ي مشكلات رفتاري شوهرش حل شد و خود او از زني كه چشم نداشت همسرش را ببيند به زني كه دوباره عاشق همسرش بود، تبديل شد!

استاد بزرگ " دبي فورد" هم در اين باره همين گونه توضيح مي دهد و مي گويد وقتي فردي با شما در حال نزاع است بهترين كار براي تغيير دادن او اين است كه در درونتان شروع كنيد ويژگيهاي مثبت او را به يادآوردن!و خدا را براي آن شكر كردن!در آن لحظه به ياد خاطرات خوبي كه با او داشتيد بيفتيد و روي آنها تمركز كنيد! اين تكنيك هم در زمان خشم كمكتان مي كند تا زودتر آرام بشويد و هم باعث تغيير آن فرد در جهت مثبت مي شويد. در واقع فقط تمركز به خوبيهاي يك فرد ، آن را بيشتر مي كند و تمركز به موارد منفي در يك ارتباط باعث زياد شدن آن مي گردد.

 

 

5_ اهداي عشق در روابط كمي مكرآميز و مستلزم دقت زياد است! به اين دليل مكرآميز است كه مردم در اهداي عشق به ديگران دچار اشتباه مي شوند! در واقع ما خيلي كارها مي كنيم و نام آن را اهداي عشق مي گذاريم در حالي كه آن كارها از نظر كائنات اهداي عشق نيست بلكه برعكس آن است و به همين دليل به جاي جذب عشق، نفرت جذب مي كنيم! بنابراين خيلي اهميت دارد كه بدانيم در روابط چه چيزهايي اهداي عشق نيست.من آنها را از زبان "برن " به اختصار برايتان شرح مي دهم.

 

_ سعي در تغيير ديگران اهداي عشق نيست!

 

_اين عقيده كه تو مي داني،چه چيزي براي طرف مقابل بهترين است، اهداي عشق نيست!

 

_تصور اينكه حق با تو است و ديگري اشتباه مي كند، اهداي عشق نيست!

 

_تو نمي تواني حق كسي ديگر را در انتخاب آنچه مي خواهد ، انكار كني! چون اين كار اهداي عشق نيست!

يعني تو اگر مي خواهي عشق دريافت كني پس بايد به آزادي و حق انتخاب هر فردي در خواسته اش احترام بگذاري.اگر تو آزادي فردي ديگر را در انتخابش تكذيب كني، مواردي منفي را به خودت جذب مي كني كه آنها هم ،_ شايد حتي در جايي ديگر و در ارتباط با همان فرد يا فردي ديگر،_  آزادي خودت راتكذيب مي كنند!

شايد اين شما را ياد قوانين " كارما" بيندازد! درست است! اگر شما آزادي كسي را در انتخابش مورد هجوم قرار بدهي موارد منفي را به هر شكل ديگري مي تواني جذب كني! حتي مواردي كه شايد فكرش را نكني! مثلا" سلامتت تضعيف بشود! كسب و كارت از رونق بيفتد! پول از دست بدي يا هر دريافت منفي ديگري.

اين مورد خصوصا" در پايان روابط صميمانه خيلي مهم است.خيلي از ما وقتي حتي هنوز پيوند محكم زناشويي بين ما و طرف مقابلمان برقرار نشده احساس مالكيت مطلق درباره ي طرف مقابلمان مي كنيم. بعد از كمي آشنايي كه طرف مقابل احساس مي كند با ما خوشبخت نيست و مي خواهد مسيرش را عوض كند ، غوغا به پا مي كنيم. و فكر مي كنيم به هر قيمتي، و با هر شيوه اي حق داريم او را نگه داريم و فكر مي كنيم اين اهداي عشق است! در حالي كه اين كار اهداي عشق نيست و بنابراين كارماي آن دريافت موارد منفي بيشتري است!

بنابراين اگرچه در چنين موارد احساسي اي قبول كردن اينكه عشقمان دارد به راه خود مي رود، مانند قورت دادن يك قرص بسيار تلخ است اما طبق قانون عدم مقاومت بايد پذيرا و آرام باشيد و بيش از اندازه براي كسب چيزي نجنگيد! زيرا وقتي آرزوي قلبي ما به بيماري قلبي ما تبديل مي شود فقط قانون عدم مقاومت و رها كردن مي تواند اوضاع را بهتر و درست كند!

 

راندابرن از مردي مثال مي زند كه زنش با او احساس بدبختي مي كرد و او را ترك كرد.بچه ها هم به زن سپرده شدند.مرد نمي توانست اين موضوع را بپذيرد و از هر شيوه اي براي نگه داشتن زن در كنارش بهره مي برد و باعث آزار زنش مي شد.

او حق انتخابي براي زنش قائل نبود و طي مسايلي به زندان افتاد و تازه آنجا متوجه شد وقتي آزادي حق انتخاب را از زنش دريغ كرده طبق قانون كارما آزادي خودش هم سلب شده است! او تصميم گرفت زنش را آزاد بگذارد و از ملامت كردن او و گير دادن به او براي برگرداندنش دست برداره و بگذاره حالا كه زنش براستي بدون اون خوشبخت تره ، به زندگيش ادامه بده و با اين شيوه مشكلات خودش هم حل شد.

 

_ اهداي عشق به ديگران ، به اين معنا نيست كه اجازه دهي ديگران به هر طريقي از تو سواستفاده يا در حق تو اجحاف كنند.اين هم اهداي عشق نيست! اجازه دادن به فردي ديگر كه از تو استفاده كند به آن فرد هيچ كمكي نمي كند و مسلما" به خودت هم كمكي نمي كند! خانمهايي كه در دوستيشان با جنس مخالف بدون اينكه واقعا" مايل باشند و با وجود اين كه اين كار خلاف اعتقادات و روش زندگيشان است، به روابط جنسي نامشروع تن مي دهند و فكر مي كنند اين اهداي عشق است ، معمولا" با ضربه هاي بزرگتري روبرو مي شوند! چون اين كار اهداي عشق نيست!

 وقتي كسي اجازه مي دهد كه از او سواستفاده بشود در واقع دارد به كائنات اعلام مي كند كه من بي ارزشم و لايق دريافت بهترين نيستم!من لايق نيستم تا طرف مقابلم من را به آن شكلي كه درست و معقول باشد، دوست بدارد!

 اين يك منفي گراييست و باعث جذب منفي گرايي بيشتري مي شود! به همين دليل است كه در بيشتر اينگونه روابط بعد از مدتي فرد احساس شكست و سرخوردگي بيشتري مي كند و با وجود اينكه فكر مي كند ايثار و از خودگذشتگي كرده است كه حتي پا بر اعتقاداتش گذاشته است، باز هم بي عشقي بيشتري دريافت مي كند!

 

_انتقاد، ملامت، گله و شكايت، غرولند و مقصر دانستن طرف مقابل اهداي عشق نيست!

اگر يادتان مانده باشد مي دانيد كه زندگي مانند كاتالوگ است يعني همه چيز را به تو عرضه مي كند تا تو بتواني هر آنچه را كه دوست داري، انتخاب كني.يعني اين موهبت زندگيست كه انواع افراد را سر راهت قرار مي دهد تا بتواني هر آنچه در اين افراد دوست داري، انتخاب كني و از هرآنچه كه دوست نداري، روبرگرداني.لزومي ندارد تو نسبت به خصلتهايي كه در كسي دوست نداري، احساس عشق ساختگي بكني.فقط بايد بدون اينكه هر نوع احساسي ارائه بدهي، رويت را برگرداني.درواقع پشت كردن به هرآنچه  در فردي ديگر دوست نداري، به اين معناست كه تو در اين مورد راحت هستي و مقاومتي نشان نمي دهي!( چون خود مقاومت باعث جذب مي شود!) بنابراين براي اثبات اينكه كسي اشتباه مي كنه، نبايد با او جروبحث كني، يا مدام ملامتش كني و از اون انتقاد كني چون هر كدام از اين كارها را كه بكني اهداي عشق نيست!

 

 

6_ وقتي تو روي فركانس عشق باشي، فقط افرادي وارد زندگيت مي شوند كه روي فركانس احساسي مشابهي هستند.بعضي روزها تو واقعا" احساس خوشحالي مي كني، گاهي احساس خشم مي كني، گاهي احساس غم و غصه مي كني.در واقع تو مي توني نمونه ها و نسخه هاي مختلفي از خودت باشي!

 فردي هم كه با تو در ارتباطه مي تونه نسخه هاي مختلفي از خودش باشه! از جمله شك، شادي، غم، دلخوري و ...اما هر نمونه اي ، باز همان فرد است!

 وقتي تو شاد باشي ، صرفا" نسخه ي شاد افراد ديگر مي تواند وارد زندگيت بشود! منظور اين نيست كه تو مسئول شادي ديگران هستي! چون هر كس مسئول شادي خودش و زندگي خودش است!

 

ارسطو در اين باره گفته است :

 

"شادي ما به خودمان بستگي دارد!"

 

بنابراين ، اين اصل مهم را به عنوان يكي از اصول قدرت به ياد داشته باشيد: شما مسئول شادكردن و شاد نگه داشتن خودتان هستيد.( البته در محدوده ي رعايت حق الهي خود و حق الهي ديگران).اگر اين كار را انجام بدهيد ، آن وقت نسخه ي شاد آدمهاي مختلف را در روابطتان به خود جذب خواهيد كرد! نكته ي مهم ديگر در اين قانون اين است كه هرگز اجازه نداريم خودمان كاري براي شاديمان نكنيم و متوقع باشيم كه ديگران وظيفه دارند ما را شاد كنند!

 

شما تا اينجا شش اصل مهم درباره ي اصول قدرت و ارتباط آن با كساني كه به هر نوعي با ما در ارتباط هستند ياد گرفتيد.اين اصول همچنان ادامه دارند و انشاالله در درس جلسه ي بعدي به ادامه ي آن خواهيم پرداخت.

 

خداوند! به ما كمك كن تا عشق واقعي به تو را در درونمان احساس كنيم! آمين!

دوازده قدم ودوازده سنت ...
ما را در سایت دوازده قدم ودوازده سنت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 12and12a بازدید : 436 تاريخ : چهارشنبه 28 شهريور 1397 ساعت: 6:37