چون اینکه چیزی از دست بدهی

ساخت وبلاگ

چون اینکه چیزی از دست بدهی

With nothing to lose

هیچ چیز انباشته نکن، هرچه که باشد: قدرت، پول، اعتبار، فضیلت، دانش، حتی تجارب به‌اصطلاح روحانی. اگر انباشته نکنی آماده خواهی بود هرلحظه بمیری، زیرا چیزی برای ازدست دادن نداری. ترس از مرگ واقعاٌ ترس از مردن نیست: ترس از مردن واقعاٌ از انباشته‌کردن زندگی سرچشمه می گیرد. آنگاه چیزهای زیادی برای ازدست دادن داری. 
به آن‌ها می چسبی. معنی سخن مسیح که می گوید " آنان که در روح فقیر هستند برکت یافته‌اند" همین است.


من نمی گویم که گدا شوید، منظورم این نیست که دنیا را ترک کنید. می گویم در دنیا باش ولی از دنیا نباش. در درون چیزی را انباشته نکن، در روح فقیر باش. هرگز چیزی را تصاحب نکن ،آنگاه آماده ای تا بمیری. مشکل در مالکیت است نه در خود زندگی. هرچه بیشتر مالک باشی، بیشتر در ترس ازدست دادن هستی. اگر مالک هیچ چیز نباشی، اگر خلوص تو و روح تو با هیچ چیز آلوده نشده باشد، اگر فقط در تنهایی خودت وجود داشته باشی، می توانی هرلحظه ناپدید شوی؛ هرلحظه مرگ بردر بکوبد، تو را آماده خواهد یافت. تو هیچ چیز از دست نخواهی داد. از اینکه همراه مرگ بروی چیزی از دست نمی دهی. شاید وارد تجربه ای تازه شوی.

وقتی می گویم چیزی انباشته نکن، آن را به عنوان یک الزام مطلق می گویم. نمی گویم که چیزهای این دنیا را انباشته نکن ودانش و فضیلت و تجارب به اصطلاح روحانی انباشته کن! نه. من بطور مطلق می گویم: انباشته نکن. مردمانی هستند، به ویژه در شرق که تارک‌دنیاشدن را آموزش می دهند. می گویند، "در این دنیا هیچ چیز انباشته نکنید، زیرا وقتی مرگ می آید از شما گرفته خواهد شد." به نظر می رسد که این مردمان اساساٌ طمعکارتر از مردمان معمولی دنیوی هستند. منطق آنان این است: در این دنیا انباشته نکنید زیرا مرگ آن را خواهد ربود، پس چیزی را انباشته کنید که مرگ نتواند آن را بگیرد ، فضیلت و تقوا انباشته کنید، شخصیت و اخلاق انباشته کنید، تجربه های روحانی و کندالینیkundalini و مراقبه و این و آن را انباشته کنید؛ چیزی انباشته کنید که مرگ نتواند آن را از شما بگیرد.

ولی اگر انباشته کنی، همراه با آن انباشته کردن ترس وارد می شود. هر نوع انباشته کردن 
به‌نسبت، ترس خودش را با خودش می آورد.... آنوقت ترسان خواهی بود. انباشته نکن و ترس ازبین می رود. من به شما ترک دنیا را به معنی قدیم آموزش نمی دهم. سلوک sannyasمن مفهومی کاملاٌ تازه است. به شما می آموزد که در دنیا باشید و بااین وجود از دنیا نباشید. آنگاه همیشه آماده خواهید بود.

در مورد یکی از صوفیان بزرگ شنیده ام به نام ابراهیم ادهم. روزگاری او حاکم بخارا بود، سپس همه چیز را ترک کرد و یک صوفی گدا شد. وقتی که همراه با یک صوفی دیگر زندگی می کرد، در تعجب بود زیرا این مرد همه روز از فقر خودش شکایت داشت.

ابراهیم ادهم به او گفت: "طوری که تو شکایت می کنی به نظر می رسد که این فقر خودت را بسیار ارزان خریده ای!"
مرد که نمی دانست با کی صحبت می کند و ابراهیم ادهم خودش روزگاری شاه بوده گفت، "باید خیلی احمق باشی که فکر کنی که انسان فقر را می خرد."
ابراهیم پاسخ داد، "من پادشاهی خودم را برایش داده ام. من حتی صد تا دنیا را برای یک لحظه ی این فقر می خرم، زیرا برای من ارزشش روز به روز بیشتر می شود. پس تعجبی نیست که زمانی که تو شکایت می کنی، من تشکر می کنم."

خلوص روح فقر واقعی است. واژه ی "صوفی" از لغت عربی "صفا" می آید و صفا یعنی خلوص. صوفی یعنی کسی که در قلب خالص است.

و خلوص چیست؟ مرا سوء‌تفاهم نکنید ولی خلوص هیچ ربطی به اخلاق ندارد. آن را اخلاق‌گرایانه تفسیر نکنید. خلوص هیچ ربطی به مکتب خلوص گراییPuritans ندارد. خلوص به سادگی یعنی ذهن آلوده نشده، جایی که فقط معرفت شما وجود دارد و نه هیچ چیز دیگر. هیچ چیز دیگر وارد آگاهی شما نمی شود. ولی اگر مشتاق مالک شدن باشی، آن شوق تو را آلوده می سازد. طلا نمی تواند وارد معرفت شما بشود. راهی وجود ندارد. چگونه می‌توانی طلا را وارد وجودت کنی؟ راهی نیست. پول نمی تواند وارد آگاهی شما شود. ولی اگر بخواهی تصاحب کنی، آن تصاحبگری می تواند وارد معرفت تو شود. آنگاه ناخالص می‌شوی. اگر نخواهی چیزی را تصاحب کنی، آنگاه نترس می شوی. آنگاه حتی مرگ نیز تجربه ای زیباست برای گذرکردن از آن.

انسانی که واقعاٌ روحانی است تجاربی بزرگ دارد، ولی هرگز آن ها را انباشته نمی کند. وقتی که رخ دادند، او فراموششان می کند. او هرگز به یاد نمی آورد و آن ها را به آینده فرافکنی نمی کند. او هرگز نمی گوید که آن ها باید تکرار شوند و یا باید باردیگر برایش رخ دهند. هرگز برایشان دعا نمی کند. وقتی که رخ دادند، رخ داده اند. تمام است! کارش با آن تمام است و او از آن ها فاصله می گیرد. او همیشه آماده برای تجارب تازه است، هرگز چیزهای کهنه را حمل نمی کند.

و اگر کهنه را حمل نکنی زندگی را مطلقاٌ تازه خواهی یافت ،در هرگام یک تازگی غیرقابل‌باور و فوق العاده خواهی داشت. زندگی همیشه جدید است، تنها ذهن است که کهنه است؛ و اگر توسط ذهن کهنه نگاه کنی، زندگی نیز یک چیز تکراری و کسالت‌آور خواهد بود. اگر با ذهن نگاه نکنی.... ذهن یعنی گذشته ی تو، ذهن یعنی تجارب، دانش و هرچیز دیگر که در تو انباشته شده است. 

ذهن یعنی چیزی که از آن عبور کرده ای، ولی هنوز هم به آن آویخته‌ای. زندگی یک ناخوشی باقی مانده از مستی hang-over است، گردوخاکی از گذشته که معرفت آینه‌گون تو را پوشانده است. آنوقت وقتی توسط آن آینه به زندگی نگاه می‌کنی، همه چیز تحریف می شود. ذهن قوای تحریف است. اگر توسط ذهن نگاه نکنی برای مرگ آماده خواهی بود. درواقع، اگر توسط ذهن نگاه کنی، خواهی دانست که زندگی جاودانه است. فقط ذهن است که می میرد ، بدون ذهن، تو بی مرگ خواهی بود. بدون ذهن، هیچ چیز هرگز نمی میرد؛ زندگی ادامه خواهد داشت، برای همیشه. زندگی به آغازی دارد و نه پایانی.

انباشته کن ، آنوقت یک آغاز خواهی داشت و سپس یک پایان.
چگونه خود را برای مرگ آماده کنیم... راهش این است: وقتی می گویم "چگونه خود را برای مرگ آماده کنیم" منظورم آن مرگی نیست که در پایان می آید ، آن در دوردست ها قرار دارد. اگر خودت را برای آن آماده کنی، برای آینده آماده شده ای و باردیگر ذهن وارد خواهد شد. وقتی می گویم برای مرگ آماده شوید منظورم آن مرگی نیست که در نهایت خواهد آمد، منظورم آن مرگی است که هرلحظه همراه با بازدم با شما دیدار می کند. این مرگ را در هرلحظه بپذیرید و برای آن مرگی که در انتها خواهد آمد آماده خواهید بود.

شروع کنید به مردن برگذشته، در هرلحظه. هر لحظه خود را از گذشته پاک کنید. بر شناخته‌ها بمیرید تا در دسترس ناشناخته باشید. با مردن و دوباره زنده شدن درهرلحظه، قادر خواهید بود تا زندگی را زندگی کنید و قادر خواهید بود مرگ را نیز زندگی کنید.

وتمام زندگی روحانی در واقع همین است: مرگ را با شدت زندگی کردن، زندگی را با شدت زندگی کردن؛ هردو را چنان با شور و شوق زندگی کردن که هیچ چیز زندگی نشده در پشت سرباقی نمانده باشد؛ نه حتی مرگ. اگر مرگ و زندگی را با تمامیت زندگی کرده باشی، به فراسو beyond خواهی رفت. در آن شدت و شور وشوق زندگی و مرگ، تو به فراسوی دوگانگی می روی، به ورای قطبیت می روی و به یگانگی می رسی. آن یگانگی و وحدت همان حقیقت است. می توانی آن را خداوند بخوانی، می توانی آن را زندگی بخوانی، می توانی آن را حقیقت بخوانی، سامادیsamdhi، فراآگاهی ، شعف و یا هر نام دیگر.
این کانال مخصوص همه انجمن های دوازده قدمی است.
https://telegram.me/a12and12
دوازده قدم ودوازده سنت ...
ما را در سایت دوازده قدم ودوازده سنت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 12and12a بازدید : 176 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 14:36